زیست‌ پاره‌ها

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه

رهش از نمایش، از اشتراک

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱ ب.ظ

اول آنکه چیزی در این فورانِ بی‌وقفه‌ی خودبه‌اشتراک‌گذاری‌ از دست رفته است. هرچه می‌خوانیم به اشتراک می‌گذاریم، هرچه گوش می‌کنیم به اشتراک می‌گذاریم، هرچه حال و قال داریم به اشتراک می‌گذاریم. خود به مثابه‌ی یک راز، چونان تاریکیِ پشتِ جنگل: زیبا و عمیق، از دست رفته است. نمیتوانیم مالکِ حالهایی باشیم که در آنی از زمان فقط خود در عمقِ آن غوطه‌وریم. هر حالی را بی درنگ، با کمینه عمقی، در معرض دید میگذاریم. بدتر آنکه دیگر نمیخوانیم برای خواندن، نمیبینیم برای دیدن، نمیشنویم برای شنیدن. اشتراک چونان ویری بیمقدار هر تجربه‌ی نابی را مبتذل کرده است.

دوم آنکه این حجمِ بالای خودبه‌اشتراکگذاری، چیزها و کس‌ها را، تولیدها و فردها را، در مرزِ معمولیتی مبتذل نگاه داشته است. نیازِ بیمهار به اشتراک‌گذاری، آرامشِ تولیدکننده را از میان برده است، آرامش که نباشد، درنگ و تأمل پر می زند، درنگ و تأمل که پر بزند، ریزهکاری گم میشود، ریزه کاری که گم شود تو پرتاب میشوی به مرز معمولیها، میانیها، همینطور الکیها.

آروو پرت در مصاحبه‌ای گفته: «نویسندهی آمریکایی جان آپدایک زمانی گفته بود که او تلاش میکند که با چنان آرامشی کار کند که صنعت‌گران و استادکاران قرون وسطی هنگام کار روی تزئینات و کنده‌کاریهای مخفی نیمکتهای چوبی کلیسا [کار میکردند] (اگر چه بعد از اتمام کار کسی قادر به دیدن نتیجه­‌ی کار آنها نبود!)

در زمانی که از حالا خیلی دور است وقتی با صمیمیترین دوست، در اتاقِ دنجش در زیرزمینِ خانه‌ی کامرانیه نشسته بودیم و مفتونِ کشفِ خوانده‌ها، دیدهها و شنیدههای دیریاب بودیم، چیزی ناب کشف کردم. دست‌نوشته‌های جوانیِ پدرِ دوستِ صمیمی را؛ نگاشته با خطی خوش و پر از ریزهکاریِ برآمده از آرامش: چیزی فقط برای خود. که اگر من در آن عصرِ اثیری در آن اتاقِ نارنجی نبودم، آنگاه من هم نمیدانستم که چنین چیزی، با چنین صداقتِ خالصی هست

  • فراز قلبی

نظرات  (۲)

گفتی و خوب گفتی! 

پاسخ:
لطف داری.

«کمینه عمق»، «ناب»، «مبتذل»، «معمولیت». وجه مشترک این الفاظ اشاره مستقیمشان به نوعی از رده بندی است. وقتی تم ذهنی غالب در مواجهه با محیط رده بندی و فهم محیط در قالب سلسله مراتبِ شان و مقام باشد، تم شخصیتی خودشیفته را به یاد می آورد، کسی که فکر میکند از معمولی ها میانی ها همین طور الکی ها فراتر است. معمولی بودن به خودی خود در نظر او یک صفت منفی است. کسی که معمولی است کم دارد از منی که لابد معمولی نیستم که در نکوهش معمولیت می گویم.

نمیدانم خودشیفتگی به جا هم داریم یا نه؛ ولی اگر داریم، خدا کند خروجی متناسب با درجه خودشیفتگی مان ارائه کرده باشیم. 

پاسخ:
ممنونم. تذکر بجایی بود. اگر این یادداشت طنینی یادآور خودشیفتگی من داشته از قصد نبوده. 
خروجی هم نداشته و نخواهم داشت. در این گوشه پرت، هرازگاهی چیزکی برای دل خودم می نویسم. همین. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی