تا جایی که حافظهام قد میدهد، همیشه مفتونِ آدمهایی بودهام که در کار کردن افراط میکردهاند. بگیر نوعی جنونِ کاری داشتهاند.
این روزها که تقریراتِ درسهای فلسفهی غربِ مصطفی ملکیان را میخوانم (از سال 69 تا سال 73 در پژوهشگاهِ حوزه و دانشگاه) و گهگاه تکمضرابهایی از این جنون در او مکشوفم میشود، بیشتر و بیشتر دوستش میدارم و بیشتر میفهمم بزرگی از جنون کاری میآید. نمونهها خیلی زیاد است که من دو تا را میآورم:
یک) وقتی در این درسها به پنج راه اثبات خدای توماس میرسد و بحثِ کتاب عظیم و شش هزارصفحهای توماس، Summa Theologica، پیش میآید، ملکیان تصریح میکند که کلِ کتاب را خوانده است.
دو) در فایل صوتی زیر وقتی میخواهد از 1800 غلطِ فاحش در ترجمهی قرآن ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید، بگوید ابتدا بر سبیل مقدمه از زمانی میگوید که هر ترجمهی فارسیِ قرآن را با اصل آن تطبیق میداده است:
https://www.youtube.com/watch?v=bTG_b6pcE10