درباره رمان همسایهها
«همسایهها» دو بخش اصلی دارد که اسم بخشها را میگذارم «بخش خانه» و «بخش زندان».
من بخش زندان را بیشتر دوست میدارم. نشانهاش اینکه خواندن بخش اول یک ماه طول کشید ولی بخش دوم را ظرف دو شب تمام کردم. باز نظر شخصیم این است که در بخش زندان، شرح شکنجههای شهری، خالد را، جذابترین بخش توصیفیِ کتاب است.
رمان با توصیفِ بلور خانم شروع میشود و چنان این توصیف خوب پرداخته شده که همان اول قانع میشوی که کتاب را تمام کنی. خوبیش این است که این توصیفگری، وقتی به دیگر شخصیتها سرایت میکند هیچ از قوتش کاستی نمیگیرد. حتی وقتی محمود، صرفاً در چند خط صادق کرده را وارد داستان کرده، و سپس خارج، باز در همان مجال اندک، خواننده را مسحور قدرت توصیفگری خود میکند. ببینیم:
در نقل قولی که از کتاب آوردم ویژگی نثر محمود هم قابل مشاهده است: نثری با جملات کوتاه، خوشخوان، بدون ادا و اطوار ولی مستحکم.
رمان که پیش میرفت بیشتر و بیشتر من را به یاد دورهای میانداخت که ادبیات رئالیستی کمونیستی میخواندم. به یاد کارهای گورکی، به یاد «چگونه فولاد آبدیده شد»، به یاد «نینا» و غیره. فکر میکنم او چنین تأثیر قاطعی را پذیرفته، با این حال محمود صرفاً تقلیدکار نیست. او آن ادبیات را به متن فرهنگ بومی جنوب آورده و از آن به خوبی بهره کشیده است و نتیجهی کار درخور و بکر است.
حالا که میخواهم این ریویو را تمام کنم با خودم فکر میکنم اگر «همسایهها» را بخواهم در یک بند توصیف کنم چه میگویم. شاید اینگونه
رمان مثل دایره است؛ همسایههای خالد را میبینم که دایرهوار در خانهای سکنی گزیده و او از توصیف همسایهای آغاز کرده و در انجام، دوباره به او میرسد.
با سیهچشم در یک دایره حرکت میکند: دوری، نزدیکی و دوباره دوری.
خودش نیز از نکبت اولیه شروع میکند، به شور و شوق و امید میرسد و با نکبت به تمام میکند.
همسایهها روایتگر سالهای ملی شدن نفت است و مثل بسیاری از روایتها از آن دوران، شکست و غم را میتوان در بطن آن دید.
- ۹۷/۱۱/۱۸