ریویو: «از گور برخاسته» و «پشت و رو»
یک) «از گور برخاسته» (the revenant) فیلم خوبی نیست (تکراری، بیهدف و حوصلهسربر)، بازیِ دیکاپریو هم، و البته تام هاردی خوب است، خیلی خوب.
در میانههای فیلم «ماراتن من» داستین هافمن (که بازیگر محبوب من است) برای درآوردن صحنهی شکنجهی فیلم، دو شبانه روز (؟) بیخوابی به خود تحمیل میکند. اولیویه با دیدن این احوالات مازوخسیتگونه خیلی ساده و صریح میگوید «این پسره چرا این طور میکنه؟» بعدتر ماسترویانی همین نقد را بر پیشانیِ دنیروی فیلمِ «گاو خشمگین» میکوبد؛ جایی که دنیرو برای درآوردن نقش جیک لاموتا عملاً بدنش را فدا کرده و حدود بیست کیلو (؟) اضافه میکند. لب لباب حرف کلاسیکهایی همچون اولیویه یا ماسترویانی این است که «اینها چرا ««بازی»» نمیکنند؟».
بعد از اسکار دنیرو و اسکارهایی مشابه (نمونههای آخرش مک کانهی برای «باشگاه خریداران دالاس» و همین دیکاپریو برای «از گور برخاسته») سندورم نابازیگری مازوخیستیک همهگیر شده است: جایزه میخواهی؟ بازیگری را فراموش کن و خود را شکنجه کن.
البته فرق دنیرو و دیکاپریو این است که درخشانترین جلوههای بازیِ دنیرو اتفاقاً قبل از آن خود چاقکردنِ بیمارگونه است. ولی اگر جانکندنهای دیکاپریو را کنار بگذاریم چه از بازیِ او میماند؟ یک محصولِ متوسط.
دو) «پشت و رو» (inside out) یک انیمیشن حیرتانگیز است. هم (و اولاً) برای سرگرمی و رسیدن به یک حالِ خوب، و هم از جهت مایههای فلسفیِ پر و پیمانی که بدون تو چشم آمدن «ذهن» را درگیر میکند. فیلم در خانهی اول قصهی پرکشش یک دختر را روایت میکند که توسط پنج جنبهی متفاوتِ مغزش در حال هدایت شدن است و در خانهی آخر تو را درگیرِ سؤالاتی دربابِ «کارکردهای مغز»، «دو گانهی روح/بدن»، «جبر و اختیار» و غیره میکند.
پینوشت: نمیدانم «پشت و رو» معادلِ مناسبی برای “inside out” است یا خیر!
- ۹۴/۱۲/۱۹